عرفان و یزدان

سلام امروز 92/8/28 است و دوروز گذشته مصادف با تاسوعا و عاشورای حسینی بود که به همراه باباجون و مامان جون عرفان و یزدان به دهزیار سقاخانه ابوالفضل(ع) رفتیم . آخه بابا و دایی ام سرپرست هیئت تعزیه خوانی آنجا هستند.. خیلی عزاداری باشکوهی برای آقا امام حسین (ع) می کنند .. یزدان هم به همراه پسردایی اش محمد لباس تعزیه پوشید و در این مراسم شرکت کرد ، البته سالهای گذشته هم به همراه عرفان داداشش پوشیده بود ، اما امسال بزرگتر شده بود و خیلی از این موضوع خوشحال بود.. امیدوارم که خداوند همیشه پشتیبان دو تا پسر نازم باشه... ...

سلام حالتون خوبه؟؟؟ امروز عصر قراره با عرفان و یزدان بریم تا قولی که  من و بابایش به عرفان داده بودیم که اگر نمره اش 20 شد برایش فرمان کامپیوتری می خریم را برایش بخریم ...بابا جون عرفان وقتی دفتر املاء اش را دید خیلی بهش آفرین گفت و قبول کرد که خودشان برای عرفان این دستگاه رو بخرند.. عرفان و یزدان خیلی خوشحال شدند و از باباجون و مامان جون خیلی تشکر کردند.. امیدوارم همیشه لبهای دو تا پسرم خندان باشد..آمین  ...

سلام : این روزا خیلی عرفان و یزدان خوشحال هستند چونکه بعد از چندسال کرمان برف آمده . مدرسه عرفان دوروز تعطیل شده و حسابی با داداشش برف بازی کردند. امروز عرفان و یزدان به همراه محمد پسردایی اش و پسرعمه اش که اسم آنهم محمد است توی شهرک خودمان حسابی برف بازی کردند . عصر هم به اتفاق آقابابا و مامان جون و عمه ی عرفان و یزدان رفتیم هفت باغ وحسابی برف بازی کردیم در آنجا عرفان و یزدان خیلی از خدای بزرگ تشکر کردند به خاطر رحمتی که برای ما فرستاده .... حدایا شکرت ... ...