عرفان و یزدان

...

...

...

...

      ...

سلام صبحتون به خیر .... عرفان امروز امتحان ارزشیابی املاء داشت خیلی اظطراب داشت تا لحظه آخر توی ماشین تا به مدرسه برسه کتابش را می خواند . البته عرفان جون تا حالا همه ی نمرات املاء اش 20 شده اما این امتحان فرق میکرد چونکه من و بابایش بهش قول دادیم اگه 20 شد برایش دستگاه فرمان ماشینی کامپیوتر بخریم... یزدان جون هم چونکه امروز چهارشنبه بود و روز اختیاری مهدکودک ، برای خودش ماشین فلزی آورده تا ببره مهدکودک و با دوستانش بازی کنه...  مامانی خیلی دوستتون دارم امیدوارم در آینده شاهد سربلندیتون باشم....آمین  ...

سلام امروز 92/8/28 است و دوروز گذشته مصادف با تاسوعا و عاشورای حسینی بود که به همراه باباجون و مامان جون عرفان و یزدان به دهزیار سقاخانه ابوالفضل(ع) رفتیم . آخه بابا و دایی ام سرپرست هیئت تعزیه خوانی آنجا هستند.. خیلی عزاداری باشکوهی برای آقا امام حسین (ع) می کنند .. یزدان هم به همراه پسردایی اش محمد لباس تعزیه پوشید و در این مراسم شرکت کرد ، البته سالهای گذشته هم به همراه عرفان داداشش پوشیده بود ، اما امسال بزرگتر شده بود و خیلی از این موضوع خوشحال بود.. امیدوارم که خداوند همیشه پشتیبان دو تا پسر نازم باشه... ...